یازینب کبری(سلام الله علیها)


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یازینب کبری(سلام الله علیها)


جستجو


موضوعات

  • همه
  • آیه روز
  • احوال پرسی
  • ادبیات عرب
  • اعتقادی
  • اعمال ام داوود
  • امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
  • بدون موضوع
  • تصویر متحرک
  • تفسیر قرآن
  • تلنگر
  • جهاد تبیین
  • حدیث روز
  • حضرت زینب(س)
  • خانواده
  • خبر
  • ذکر روز
  • رهبر معظم انقلاب
  • سخنرانی استاد پناهیان
  • شعر ونوحه
  • طب سنتی
  • عکس نوشته
  • ماه رجب
  • نماز
  • نماز خواندن بچه ها
  • نهج البلاغه
  • نیایش ومناجات واحوال پرسی
  • ولادت امام رضا علی السلام
  • پهلوی
  • کلام ناب آیت الله حسن زاده آملی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟
     
       
      جهاد    

    و چهارمی از ارکان ایمان جهاد بود، و جهاد هم مثل یه درخت تنومده، چهار شاخه‌ی اصلی داره که هر کدومش یه نیروی محافظ، یه چراغ راه، یه سپر محکم تو زندگیه.
    اولیش امر به معروفه. وقتی کسی خوبی و حق و درستکاری رو یادآوری می‌کنه و دیگران رو به سمتش هدایت می‌کنه، مثل یه ستون محکم پشت بقیه‌س، و پشت مؤمنا و همراهاش استوار می‌شه. مثل کسی که یه دیوار محکم می‌سازه تا باد و طوفان نتونه خونه‌ی مردم رو خراب کنه.
    و خود این کار جهاده و بدون مجاهدت بدست نمیاد.
    بعدش نهی از منکره. کسی که بدی و نادرستی رو کنار می‌زنه و جلوی گناه و فساد می‌ایسته، درست مثل باغبونی می مونه که خار و خاشاک رو از گل‌ها و گیاهان پاک می‌کنه تا زیبایی و طراوتشون حفظ بشه.
    مثل آتشی که علف هرز رو می‌سوزونه و زمین رو برای روییدن گل‌ها آماده می‌کنه.
    اینم جهاده اینم مجاهدت می‌خواد اینم بدون جهاد و مجاهدت به دست نمیاد.
    و سومیش صدق و راستی در معرکه‌هاست. وقتی آدم تو کارها، جنگ‌ها، مقابله‌ها یا حتی سختی‌های زندگی راستگو و صادق باشه، وظیفه‌شو درست انجام داده، بدون دروغ، بدون نیرنگ، درست مثل یه پرچم سفید که صاف و محکم بالا رفته و هیچ باد و طوفانی اونو خم نمی‌کنه.
    و اینم واقعاً جهاده چون مشقت‌های خودش رو داره چون در دلش مبارزه‌ ها نشسته و نهفته.
    و آخرین شاخه، دشمنی با فاسقان و خشم گرفتن برای خداست. کسی که با بدکارا دشمنی می‌کنه و قلبش برای خدا پر از غصه و خشم می‌شه، خدا خودش محافظش می‌شه و در برابر دشمنانش نگهبانیش می‌کنه. روز قیامت هم دلش شاد و خشنود می‌شه، مثل کسی که بعد یه روز سخت و طولانی، به خانه‌ی امن و آرامش‌بخش برمی‌گرده و راحت نفس می‌کشه و نفس راحت می کشه.
    خلاصه جهاد، مثل رودخانه‌ایه که راهشو باز می‌کنه، سنگ‌ها و خارها رو از سر راه می‌بره و زمین خشک رو به باغی پر از زندگی تبدیل می‌کنه.
    فرمود:
    وَ الْجِهَادُ: و جهاد، تلاش، مبارزه. مِنْهَا: از ستون‌های ایمان عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: چهار شاخه داره.
    یعنی جهاد هم چهار بخش اصلی داره.
    عَلَى الأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ: بر امر به معروف، دعوت به خوبی‌ها، تشویق به کار درست.
    وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ: و نهی از منکر، بازداشتن از کار بد، جلوگیری از زشتی‌ها.
    وَ الصِّدْقِ فِي الْمَوَاطِنِ: و صداقت در موقعیت‌ها، راستگویی در میدان‌های سخت، پایبندی به حقیقت در لحظه‌های امتحان. وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِينَ: و دشمنی با فاسقان، بیزاری از بدکاران، ایستادن در برابر اهل فساد.
    پس شاخه‌های جهاد هم عبارت شد از: امر به معروف، نهی از منکر، صداقت در سختی‌ها، دشمنی با فاسقا.
    فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ: هر کس به کار خوب دعوت کنه. شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِينَ: پشت مؤمنان رو محکم می‌کنه، تکیه‌گاهشون می‌شه.
    یعنی امر به معروف باعث قوی شدن جامعه مؤمنین می‌شه.
    وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ: و هر کس از کار بد نهی کنه. أَرْغَمَ أُنُوفَ الْكَافِرِينَ: بینی کافران رو به خاک می‌ماله، دشمنان حق رو خوار می‌کنه.
    یعنی نهی از منکر دشمنان رو ضعیف و بی‌آبرو می‌کنه.
    وَ مَنْ صَدَقَ فِي الْمَوَاطِنِ: و هر کس در موقعیت‌های سخت راستگو باشه. قَضَى مَا عَلَيْهِ: وظیفه‌ش رو ادا کرده، تکلیفش رو انجام داده.
    یعنی صداقت در سختی، انجام دادن مسئولیت واقعیه.
    وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِينَ: و هر کس از فاسقان بیزاری بجوید. وَ غَضِبَ لِلَّهِ: و برای خدا خشم بگیره. غَضِبَ اللَّهُ لَهُ: خدا هم برای او و بخاطر او خشم می‌گیره، و طرف او می‌ایسته. وَ أَرْضَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: و در روز قیامت او را راضی و خشنود می‌سازه.
    یعنی کسی که به خاطر خدا از فاسقان بیزار باشه، خدا هم طرفدارشه و روز قیامت خوشحال و سربلندش می‌کنه.
    به زبون خودمونی:
    جهاد فقط جنگیدن با شمشیر نیست؛ یعنی در زندگی همیشه برای حق تلاش کنی، یعنی مردم رو به خوبی دعوت کنی، جلوی بدی بایستی، توی سختی‌ها راستگو باشی و جلوی فساد کوتاه نیای. و این، جهاد واقعیه.

    پس نتیجه اینکه:
    ١. امر به معروف، ستون محکم دل‌هاست،
    وقتی خوبی و حق رو یادآوری می‌کنی و دیگران رو به سمتش هدایت می‌کنی، مثل یه دیوار محکم پشت مردم ایستاده‌ای، و دیگه باد و طوفان نمی‌تونه خونه‌ی دل‌هاشون رو خراب کنه.

    ٢. نهی از منکر، باغبان دل‌هاست،
    وقتی بدی و فساد رو کنار می‌زنی و جلوی گناه می‌ایستی، مثل کسی هستی که خار و خاشاک رو از گل‌ها و گیاهان پاک می‌کنه تا طراوت و زیبایی‌شون حفظ بشه، درست مثل آتشی که علف هرز رو می‌سوزونه و زمین رو آماده‌ی شکوفایی می‌کنه.

    ٣. صدق و راستی، پرچم ثابت و راستینِ زندگیه،

    موضوعات: اعتقادی  لینک ثابت [چهارشنبه 1404-08-07] [ 10:22:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      عدالت    

    سومی هم عدالت بود، عدالت هم مثل یه درخت تناوره، چهار شاخه‌ی اصلی داره که هرکدومش مثل یه ستون محکم، تکیه‌گاه زندگی آدمه.

    اول از همه، فهم درست و نگاه دقیق می‌خواد. آدمی که عمیق فکر می‌کنه، کسی که اندیشه‌ش رو تیز و هوشیار نگه داره، و درست و عمیق فکر کنه، راه به ژرفای دانش و معرفت پیدا می‌کنه. مثل غواصی که هر چی بیشتر در دل دریا فرو می‌ره، مرواریدهای درخشان‌تری پیدا می‌کنه.
    وقتی عمق دانشو پیدا کردی، انگار از یه چشمه‌ی زلال و بی‌انتها آب می‌نوشی؛ آبی که هرچی بیشتر بخوری، جانت سیراب‌تر و دل‌ات روشن‌تر می‌شه.

    قضاوت درست هم یه شاخه‌ی دیگه‌ست. یعنی وقتی پای تصمیم و داوری می‌رسی، با انصاف و روشن‌بینی قضاوت کنی، نه از روی عجله، نه از روی تعصب. مثل یه آینه‌ی صاف که هیچ خط و خشی نداره و حقیقتو همون‌طور که هست نشون می‌ده.

    و آخرش حلم و بردباریه، صبوری و خویشتن‌داری. آدم بردبار، نه کم می‌ذاره، نه زیاده‌روی می‌کنه. مثل دریایی که هرچی سنگ توش بندازی، باز آروم و پرجلال می‌مونه .
    همین حلم و وقار باعث می‌شه آدم بین مردم آبرومند و محترم زندگی کنه.

    فرمود:
    وَ الْعَدْلُ: و عدالت، انصاف، درست‌کاری.
    مِنْهَا: از اون ارکان ایمان عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: چهار شاخه داره، بر چهار پایه استواره.
    یعنی عدالت هم چهار بخش داره.
    عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ: بر فهم عمیق و درست، درک ژرف، بصیرت. وَ غَوْرِ الْعِلْمِ: و عمق علم، ریشه‌های دانایی، ژرفای دانش. وَ زُهْرَةِ الْحُكْمِ: درخشش و زیبایی حکم، شکوفایی قضاوت، روشنایی داوری درست. وَ رَسَاخَةِ الْحِلْمِ: و استواری بردباری، ثبات در آرامش، ریشه‌دار بودن در صبر و خویشتن‌داری.
    پس شاخه‌های عدالت هم شد: فهم عمیق، علم ژرف، قضاوت زیبا، بردباری محکم، یعنی کسی که این چهار تا رو داشته باشه به حقیقت عدالت راه پیدا می‌کنه.
    فَمَنْ فَهِمَ: هر کس فهمید، درک کرد. عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ: به عمق دانش رسید، به ریشه علم دست پیدا کرد.
    یعنی فهم درست، آدم رو به عمق دانش می‌رسونه.
    وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ: و هر کس به عمق دانش رسید. صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ الْحُكْمِ: از سرچشمه‌های حکم سر در میاره یعنی کارش بر اساس قوانین درست درمیاد.
    یعنی وقتی علم ژرف شد، تصمیم‌ها و حکم‌های آدم عادلانه و درست در میاد.
    وَ مَنْ حَلُمَ: و هر کس بردبار بود، صبور و آرام بود. لَمْ يُفَرِّطْ فِي أَمْرِهِ: در کارش زیاده‌روی یا کوتاهی نمی‌کنه، افراط و تفریط نداره. وَ عَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيداً: و بین مردم ستوده زندگی می‌کنه، خوش‌نام می‌شه.
    یعنی آدم بردبار و صبور، زندگیش متعادل می‌شه و بین مردم سربلنده.
    به زبون خودمونی:
    عدالت فقط تقسیم درست نیست؛ ریشه‌ش در فهم عمیق، علم واقعی، قضاوت درست و بردباریه. و آدم عادل به خاطر همین ویژگی‌ها در جامعه عزیز و محترمه.
    پس نتیجه اینکه:
    ١. نگاه دقیق، چراغ راهه،
    وقتی آدم با دقت و عمق نگاه می‌کنه، مثل غواصیه که هر چی عمیق‌تر بره، مرواریدهای بیشتری پیدا می‌کنه؛ و چیزایی که سطحی‌ها و سطحی نگر ها نمی‌بینن، براش روشن می‌شه.

    ٢. دانش و علم، چشمه‌ی زلاله،
    وقتی عمق علمو پیدا کنی، انگار از یه چشمه‌ی بی‌انتها آب می‌نوشی؛ و هرچی بیشتر بخوری، جانت سیراب‌تر و دلت روشن‌تر می‌شه.

    ٣. انصاف و قضاوت درست، آینه‌ی صافه،
    وقتی با انصاف و روشن‌بینی تصمیم می‌گیری، مثل یه آینه‌ی صاف که هیچ خط و خشی نداره، حقیقتو همون‌طور که هست نشون می‌ده و خطا و عجله راهو نمی‌بنده.

    ٤. حلم و بردباری، دریای آرامه،
    آدم بردبار مثل دریاییه که هرچی سنگ توش بندازی، باز آروم و پرجلال می‌مونه و همین آرامشش باعث می‌شه بین مردم محترم و آبرومند زندگی کنه.

    موضوعات: اعتقادی  لینک ثابت  [ 10:19:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      یقین    

    و دومین پایه یقین بود، و یقین هم مثل یه درخت پرشاخه‌ست، چهار شاخه‌ی اصلی داره که هر کدومش به آدمی روشنایی و قوت می‌ده.

    یکی اینکه چشمِ آدم باز بشه، نگاهش تیزبین و هوشمندانه باشه. وقتی آدم عمیق ببینه و فقط سطحی نگاه نکنه، حکمت و حقیقت چیزها براش مثل خورشید وسط روز روشن می‌شه. درست مثل کسی که پنجره‌ی خاک‌گرفته رو پاک می‌کنه و یه‌دفعه همه‌چیز واضح جلو چشمش پیدا می‌شه.
    پس نتیجه بگیریم که اولین پایه یقین بصیرت و بیناییه که آدمی رو به یقین می رسونه.
    و دیگه اینکه وقتی حقیقت رو شفاف دیدی، درس می‌گیری، عبرت می‌گیری، دیگه توی همون چاله‌هایی که بقیه افتادن، خودت پا نمی‌ذاری. این یادگرفتن مثل چراغ راهه، مثل فانوسی که توی تاریکی دستت باشه و نذاره راهو گم کنی.
    پس یه شاخه یقین هم شد عبرت، درس آموزی، یعنی عبرت ها آدم رو به یقین می رسونن.
    و وقتی که آدم اهل عبرت بشه، انگار همیشه با گذشتگان زندگی کرده، انگار کنار آدمای قبل نشسته و داستان‌هاشونو شنیده. اون‌وقت از تجربه‌های اونا مثل یه نقشه‌ی آماده استفاده می‌کنه و خودش بی‌راهه نمی‌ره، و همین باز آدمی رو به بارگاه یقین می رسونه.

    فرمود:
    وَ الْيَقِينُ: و یقین، باور قلبی محکم، ایمان بدون تردید. مِنْهَا: از اون‌ ستون هاست، یکی از همون ستون‌هاست.
    که عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: چهار شاخه داره، بر چهار بخش بنا شده.
    یعنی یقین هم مثل صبر چهار شاخه داره.
    عَلَى تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ: اولیش بر بصیرتِ هوشمندی، بینش و تیزهوشی، نگاه عاقلانه. وَ تَأَوُّلِ الْحِكْمَةِ: و دومیش تفسیر حکمت، درست فهمیدن معنای حکمت‌ها، درک باطن امور. وَ مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ: و سومیش پند گرفتن از عبرت ها، یادگیری از تجربه‌ها، درس گرفتن از حوادث. وَ سُنَّةِ الأَوَّلِينَ: و سنت گذشتگان، سرگذشت پیشینیان، قوانین تاریخ.
    یعنی شاخه‌های یقین عبارتن از: هوشمندی، فهم حکمت، عبرت‌گیری، و نگاه به تاریخ گذشتگان.
    فَمَنْ تَبَصَّرَ فِي الْفِطْنَةِ: هر کس با تیزهوشی نگاه کنه، اهل بصیرت باشه. تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ: حکمت براش آشکار می‌شه، دانایی دستش میاد.
    یعنی آدم باهوش و بیدار، خیلی زود حکمت رو می‌فهمه.
    وَمَنْ تَبَيَّنَتْ لَهُ الْحِكْمَةُ: و هر کس حکمت براش روشن بشه.
    عَرَفَ الْعِبْرَةَ: عبرت رو می‌شناسه، از حوادث درس می‌گیره.
    یعنی وقتی حکمت به دل نشست، آدم راحت‌تر از اتفاقات زندگی پند می‌گیره.
    وَمَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ: و هر کس عبرت رو شناخت، درس گرفت. فَكَأَنَّمَا كَانَ فِي الأَوَّلِينَ: مثل اینه که همراه گذشتگان زندگی کرده، انگار تجربه اون‌ها رو خودش چشیده.
    یعنی کسی که عبرت می‌گیره، دیگه لازم نیست همه سختی‌ها رو خودش تجربه کنه؛ انگار هزاران زندگی قبل رو هم دیده باشه.
    به زبون خودمونی:
    یقین یعنی ایمان بی‌تردید، و برای رسیدن به اون باید باهوش باشی، حکمت رو بفهمی، از دنیا پند بگیری و تاریخ گذشتگان رو نگاه کنی. اون وقت انگار عمری طولانی‌تر از بقیه داری چون از تجربه نسل‌های قبل استفاده کردی.

    پس نتیجه اینکه:
    ١. نگاه عمیق، پنجره‌ی روشنه،
    وقتی سطحی نگاه نکنی و عمیق‌تر ببینی، حکمت و حقیقت مثل خورشید وسط روز جلو چشمات روشن می‌شه.

    ٢. عبرت، چراغ راهه،
    وقتی از اشتباه‌های بقیه درس بگیری، دیگه توی همون چاله‌ها نمی‌افتی. عبرت مثل فانوسیه که توی تاریکی دستته.

    ٣. تجربه‌ی گذشتگان، نقشه‌ی آماده‌ست،
    وقتی آدم اهل عبرت بشه، انگار با گذشتگان نشسته و پای حرفاشون بوده، اون‌وقت تجربه‌هاشون می‌شه نقشه‌ای که راهو نشونت می‌ده.

    ٤. یقین، ریشه‌ی محکم زندگیه،
    یقین مثل درختیه که شاخه‌هاش به آدم قوت و آرامش می‌ده و نمی‌ذاره با هر بادی بلرزه.

    موضوعات: اعتقادی  لینک ثابت  [ 10:16:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      شاخه های صبر    

    حالا امام و چهار ستون و چهارپایه رو یکی یکی باز می‌کنن و شرح میدن اولیش صبر بود، صبر خودش یه دنیا داره، چهار شاخه داره که هر کدومش یه چراغه.
    آدمی که دلش پر از شوق بهشته، دیگه شهوت و هوسای سرکش جلو چشمش رنگی ندارن؛ مثل کسی که تشنه‌ست و فقط چشمش دنبال آب زلاله، دیگه با قطره‌های گل‌آلود قانع نمی‌شه.
    مثل بچه‌ای که وقتی چشمش به یه سیب سرخ می افته دیگه پیاز گندیده رو پرت می‌کنه یه گوشه ای.
    پس قبول کنیم که شوق صبوری میاره، و صبوری روی پایه شوقه.
    همینطور اون کسی که از جهنم می‌ترسه، از آتیش و داغی و عذابش واهمه داره، ناخودآگاه خودش رو از گناه و خطا دور نگه می‌داره؛ درست مثل بچه‌ای که وقتی حرارت آتیش رو حس می‌کنه، دیگه دستشو به شعله نزدیک نمی‌کنه.
    مثل آدمی که وقتی شعله‌ی آتیش رو نزدیک پوستش حس کنه، فوری عقب می‌کشه و دور می‌ایسته.
    پس نتیجه بگیریم دومین چیزی که آدمی را صبور و مقاوم می‌کنه که دست از گناه بکشه همین ترس و وحشت از آتشه.
    و همینطور کسی که زاهد باشه، دلش به دنیا بسته نباشه، دیگه غم و مصیبت‌ها براش بزرگ و سنگین نمیاد؛ مثل کوهیه که هر چقدر باد و بارون بهش بخوره، باز سر جاش محکم وایساده.
    کسی که زاهد باشه، یعنی دل‌بریده، بی‌اعتنا، رها از زرق و برق دنیا، دیگه مصیبت و سختی‌ها براش بزرگ جلوه نمی‌کنه. غمش مثل برف روی شاخه‌ای نازک زود آب می‌شه و می‌ریزه.
    طبیعیه که یه همچنین آدمی براحتی صبوری می کنه.
    و همینطور کسی که مرگ رو در پیش چشم خودش ببینه، دائم به یاد پایان باشه، برای کارهای خوب، برای عمل نیک، برای خدمت و تلاش، عجله می‌کنه، شتاب می‌گیره. مثل مسافری که وقتی صدای سوت قطار رو می‌شنوه، دیگه معطل نمی‌کنه و سریع سوار می‌شه.
    پس یاد مرگ هم آدمی رو صبور و سریع می کنه.

    فرمود:
    وَ الصَّبْرُ: و صبر، تحمل، شکیبایی. مِنْهَا: از اون‌ها، از اون ستون‌ها. عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: خودش بر چهار شاخه، چهار بخش استواره.
    یعنی خود این صبر هم خودش چهار شاخه داره. عَلَى الشَّوْقِ: اولا بر پایه شوق، میل، اشتیاق سواره، وَ الشَّفَقِ: و دوم هم بر پایه ترس، بیم، دلهره همراه با احتیاط. وَ الزُّهْدِ: و سوم هم بر پایه زهد، بی‌میلی به دنیا، دل کندن از ظواهر ، استواره. وَ التَّرَقُّبِ: و چهارم هم بر پایه انتظار سواره، یعنی چشم‌به‌راه بودن، آماده بودن.
    پس شاخه‌های صبر: شوقه، ترسه، زهده، و انتظار مرگه.
    یعنی این چهار تا چیزهایی هستند که واقعاً آدمی را صبور و مقاوم می‌کنند.
    فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ: هر کس اشتیاق به بهشت داشته باشه، دلش بخواد به بهشت برسه. سَلا عَنِ الشَّهَوَاتِ: بی‌خیال شهوت‌ها می‌شه، از هوس‌ها دل می‌کنه.
    یعنی کسی که به بهشت دل‌بسته باشه، دیگه راحت از خوشی‌های زودگذر دنیا می‌گذره.
    وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ: و هر کس از آتش (جهنم) بترسه. اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ: از کارهای حرام دوری می‌کنه.
    یعنی ترس از آتش باعث می‌شه انسان طرف حرام نره.
    وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا: و هر کس به دنیا دل نبنده، بی‌رغبت بشه به دنیا. اسْتَهَانَ بِالْمُصِيبَاتِ: مصیبت‌ها رو سبک می‌گیره، ناچیز می شمره و سخت نمی‌گیره.
    یعنی کسی که دلش گیر دنیا نیست، وقتی سختی یا بلا میاد، خیلی اذیت نمی‌شه.
    وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ: و هر کس مرگ رو انتظار بکشه، و همواره به یاد مرگ باشه. سَارَعَ إِلَى الْخَيْرَاتِ: به کارهای خوب عجله می‌کنه، می‌دوه سمت نیکی‌ها.
    یعنی کسی که می‌دونه مرگ نزدیکه، وقت تلف نمی‌کنه و سریع به سراغ کار خیر می‌ره.
    به زبون خودمونی:
    امام می‌گه صبر تو زندگی آدم تحقق پیدا نمی‌کنه مگه با این چهار چیز: شوق به بهشت، ترس از جهنم، بی‌میلی به دنیا، یاد مرگ. این‌هاست که باعث می‌شه آدم تحمل کنه و محکم باشه.

    پس نتیجه اینکه:
    ١. شوق بهشت آدمو سبک می‌کنه،
    وقتی دل آدم به امید بهشت روشن باشه، هوس‌ها و شهوت‌های زودگذر جلو چشمش رنگی نداره، مثل وقتی که آدم تشنه فقط دنبال آب زلاله، دیگه قطره گل‌آلود به دلش نمی‌نشینه.

    ٢. ترس از جهنم ترمزه،
    کسی که حرارت آتیش رو باور کرده، ناخودآگاه پاهاش از گناه عقب می‌ره، مثل وقتی که دستتو نزدیک شعله می‌بری و بی‌اختیار عقب می‌کشی.

    ٣. دل‌بریدن از دنیا، غم‌ها رو کوچیک می‌کنه،
    آدم زاهد غصه‌ها رو سبک می‌بینه، مثل کوهی که باد و بارون تکونش نمی‌ده یا مثل برفی که روی شاخه نازک می‌شینه و زود آب می‌شه و می‌ریزه.

    ٤. یاد مرگ سرعت می‌ده،
    وقتی آدم مرگ رو برابر چشمش ببینه، کار خوبو عقب نمی‌ندازه، مثل مسافری که سوت قطار رو شنیده و می‌دوه تا جا نمونه.

    موضوعات: اعتقادی  لینک ثابت  [ 10:14:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      صبر    

    صبر خودش یه دنیا داره، چهار شاخه داره که هر کدومش یه چراغه.
    آدمی که دلش پر از شوق بهشته، دیگه شهوت و هوسای سرکش جلو چشمش رنگی ندارن؛ مثل کسی که تشنه‌ست و فقط چشمش دنبال آب زلاله، دیگه با قطره‌های گل‌آلود قانع نمی‌شه.
    مثل بچه‌ای که وقتی چشمش به یک سیب سرخ افتاد دیگه پیاز گندیده رو پرت می‌کنه یه گوشه ای.
    اون کسی که از جهنم می‌ترسه، از آتیش و داغی و عذابش واهمه داره، ناخودآگاه خودش رو از گناه و خطا دور نگه می‌داره؛ درست مثل بچه‌ای که وقتی حرارت آتیش رو حس می‌کنه، دیگه دستشو به شعله نزدیک نمی‌کنه.
    مثل آدمی که وقتی شعله‌ی آتیش رو نزدیک پوستش حس کنه، فوری عقب می‌کشه و دور می‌ایسته.
    کسی که زاهد باشه، دلش به دنیا بسته نباشه، دیگه غم و مصیبت‌ها براش بزرگ و سنگین نمیاد؛ مثل کوهیه که هر چقدر باد و بارون بهش بخوره، باز سر جاش محکم وایساده.
    کسی که زاهد باشه، یعنی دل‌بریده، بی‌اعتنا، رها از زرق و برق دنیا، دیگه مصیبت و سختی‌ها براش بزرگ جلوه نمی‌کنه. غمش مثل برف روی شاخه‌ای نازک زود آب می‌شه و می‌ریزه.

    و کسی که مرگ رو در پیش چشم خودش ببینه، دائم به یاد پایان باشه، برای کارهای خوب، برای عمل نیک، برای خدمت و تلاش، عجله می‌کنه، شتاب می‌گیره. مثل مسافری که وقتی صدای سوت قطار رو می‌شنوه، دیگه معطل نمی‌کنه و سریع سوار می‌شه.

    فرمود:
    وَ الصَّبْرُ: و صبر، تحمل، شکیبایی. مِنْهَا: از اون‌ها، از اون ستون‌ها. عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: بر چهار شاخه، چهار بخش، استواره.
    یعنی صبر خودش هم چهار شاخه داره. عَلَى الشَّوْقِ: بر شوق، میل، اشتیاق. وَ الشَّفَقِ: و ترس، بیم، دلهره همراه با احتیاط. وَ الزُّهْدِ: و زهد، بی‌میلی به دنیا، دل کندن از ظواهر. وَ التَّرَقُّبِ: و انتظار، چشم‌به‌راه بودن، آماده بودن.
    پس شاخه‌های صبر: شوقه، ترسه، زهده، و انتظار مرگ.
    فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ: هر کس اشتیاق به بهشت داشته باشه، دلش بخواد به بهشت برسه. سَلا عَنِ الشَّهَوَاتِ: بی‌خیال شهوت‌ها می‌شه، از هوس‌ها دل می‌کنه.
    یعنی کسی که به بهشت دل‌بسته باشه، دیگه راحت از خوشی‌های زودگذر دنیا می‌گذره.
    وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ: و هر کس از آتش (جهنم) بترسه. اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ: از کارهای حرام دوری می‌کنه.
    یعنی ترس از آتش باعث می‌شه انسان طرف حرام نره.
    وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا: و هر کس به دنیا دل نبنده، بی‌رغبت بشه به دنیا. اسْتَهَانَ بِالْمُصِيبَاتِ: مصیبت‌ها رو سبک می‌گیره، ناچیز می شمره و سخت نمی‌گیره.
    یعنی کسی که دلش گیر دنیا نیست، وقتی سختی یا بلا میاد، خیلی اذیت نمی‌شه.
    وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ: و هر کس مرگ رو انتظار بکشه، و همواره به یاد مرگ باشه. سَارَعَ إِلَى الْخَيْرَاتِ: به کارهای خوب عجله می‌کنه، می‌دوه سمت نیکی‌ها.
    یعنی کسی که می‌دونه مرگ نزدیکه، وقت تلف نمی‌کنه و سریع به سراغ کار خیر می‌ره.
    به زبون خودمونی:
    امام می‌گه صبر فقط دندون رو جگر گذاشتن نیست؛ چهار شاخه داره: شوق به بهشت، ترس از جهنم، بی‌میلی به دنیا، یاد مرگ. این‌هاست که باعث می‌شه آدم تحمل کنه و محکم باشه.

    پس نتیجه اینکه:
    ١. شوق بهشت آدمو سبک می‌کنه،
    وقتی دل آدم به امید بهشت روشن باشه، هوس‌ها و شهوت‌های زودگذر جلو چشمش رنگی نداره، مثل وقتی که آدم تشنه فقط دنبال آب زلاله، دیگه قطره گل‌آلود به دلش نمی‌شینه.

    ٢. ترس از جهنم ترمزه،
    کسی که حرارت آتیش رو باور کرده، ناخودآگاه پاهاش از گناه عقب می‌ره، مثل وقتی که دستتو نزدیک شعله می‌بری و بی‌اختیار عقب می‌کشی.

    ٣. دل‌بریدن از دنیا، غم‌ها رو کوچیک می‌کنه،
    آدم زاهد غصه‌ها رو سبک می‌بینه، مثل کوهی که باد و بارون تکونش نمی‌ده یا مثل برفی که روی شاخه نازک می‌ن‌شینه و زود آب می‌شه و می‌ریزه.

    ٤. یاد مرگ سرعت می‌ده،
    وقتی آدم مرگ رو دم چشمش ببینه، کار خوبو عقب نمی‌ندازه، مثل مسافری که سوت قطار رو شنیده و می‌دوه تا جا نمونه.

    موضوعات: اعتقادی  لینک ثابت  [ 10:11:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »
    1 2 3 4 5 ...6 ...7 8 9 10 11 12 ... 16 »
     
    •  خانه  
    •  شهادت خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها   
    •  خلاصه تفسیرآیه ۱۱و۱۲و۱۳و ۱۴سوره مبارکه انعام  
    •  جهادی تبیین  
    •  عکس نوشته ۳ خرداد آزادسازی خرمشهر